- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چابکسواری آمد و لعبی نمود و رفت نی نی عقابی آمد و صیدی ربود و رفت
2 آن آفتاب کشور خوبی چو ماه نو ظرف مرا به آن می تند آزمود و رفت
3 نقش دگر بتان که نمیرفت از نظر آن به تن به نوک خنجر مژگان زدود ورفت
4 تیری که در کمان توقف کشیده داست وقت وداع بر دل ریشم گشود و رفت
5 حرفی که در حجاب ز گفت و شنود بود آخر به رمز گفت و به ایما شنود و رفت
6 از بهر پای بوس وداعی که رویداد رویم هزار مرتبه بر خاک سود و رفت
7 افروخت آخر از نگه گرم آتشی در محتشم نهفته برآورد دود و رفت