-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بس شد ز توبه ما را با پیر ما که گوید یعنی به می فروشان این ماجرا که گوید
2 پیر مغان دهد می با ما و شیغ نوبه طالب بگو ارادت زین هر دو با که گوید
3 خود بین هنر شناسد عیب خداشناسان امروز عیب رندان جز پارسا که گوید
4 گر چنگ پیش ننهد پانی به دلنوازی سوی شرابخانه ما را صلا که گوید
5 دلبر مگر به عاشق دشنام داد ور نی بی مرحمت کسی را چندین دعا که گوید
6 گونی مرا رقیا هستم سنگ در او این نام آدمی را زیبد ترا که گوید
7 از زاهدی برندی کردی کمال توبه جز پاکباز قادره ترک دعا که گوید
8 بعد از تو از فرینان در قرنها ازینسان شعر تر مخیله سر تا پا که گوید