بس شد ز توبه ما را با پیر ما از کمال خجندی غزل 344

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

بس شد ز توبه ما را با پیر ما که گوید

1 بس شد ز توبه ما را با پیر ما که گوید یعنی به می فروشان این ماجرا که گوید

2 پیر مغان دهد می با ما و شیغ نوبه طالب بگو ارادت زین هر دو با که گوید

3 خود بین هنر شناسد عیب خداشناسان امروز عیب رندان جز پارسا که گوید

4 گر چنگ پیش ننهد پانی به دلنوازی سوی شرابخانه ما را صلا که گوید

5 دلبر مگر به عاشق دشنام داد ور نی بی مرحمت کسی را چندین دعا که گوید

6 گونی مرا رقیا هستم سنگ در او این نام آدمی را زیبد ترا که گوید

7 از زاهدی برندی کردی کمال توبه جز پاکباز قادره ترک دعا که گوید

8 بعد از تو از فرینان در قرنها ازینسان شعر تر مخیله سر تا پا که گوید

عکس نوشته
کامنت
comment