- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کسی کو ز غوغای فقر و نیاز بغیر از جنابت نجوید مناص
2 گرش حاجت از تو نگردد روا وز آن بینوائی نگردد خلاص
3 یقین دان که رونق ز بازار او تو بردی و سیمش تو کردی رصاص
4 به بی آبی او را چو خون ریختی براینند یکسر عوام و خواص
5 همی شاید او هم بتیغ زبان ترا خون بریزد برسم قصاص