- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کس بدین آیین حسن از مادر گیتی نزاد تا ابد چشم بد، از روی تو یارب دور باد
2 جور حسنت گرچه بسیار است و بی پایان، ولی از تطاول های زلفت، ای امیر حسن، داد
3 کرده ام در سر هوای زلف آتش مسکنت گرچه می دانم که زلفت می دهد سرها به باد
4 از برم رفتی و یاد از من نیاوردی دگر ای ز یادت رفته یادم، هر دمت صد بار یاد
5 بر دل شیدا نهم داغ شکیبایی و صبر سینه گر نتوانمت بر سینه سیمین نهاد
6 عاشق روی تو گشتم هرکه خواهد گو بدان عشق پنهان چون کنم؟ طشت من از بام اوفتاد
7 زاهدان را زهد و ما را عشق خوبان شد نصیب هرکسی را در ازل حق آنچه قسمت بود داد
8 می کنم سودای بند حلقه زلفت ولی جز به دست بخت و دولت این گره نتوان گشاد
9 در غم هجران و دوری سوختم بنمای روی تا به دیدارت شود جان من غمدیده شاد
10 ای نسیمی چون ببینی قامتش را سجده کن زان که پیش سرو همچون شمع نتوان ایستاد