- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شب وصال میسّر نمی شود چه کنم سعادتیست چو باور نمی شود چه کنم
2 بجز خیال که او نور دیده ی بصرست به پیش دیده مصوّر نمی شود چه کنم
3 ببین که توسن ایام تند سفله نواز به هیچ گونه مسخّر نمی شود چه کنم
4 شب فراق که تاریکتر ز روز منست به شمع وصل منوّر نمی شود چه کنم
5 بهر زری که ز رخ دارم وز دیده گهر گدای عشق توانگر نمی شود چه کنم
6 هزار حیله و دستان به وصل او کردم به حیله کار میسّر نمی شود چه کنم
7 سخن چو قند مکرّر بود مرا به جهان چو ذکر دوست مکرّر نمی شود چه کنم