1 شمع چون پروانه را معدوم دید گفت باآتش که:ای نور الفرید
2 یا قتیل العاشقین،یا ذوالکرام یاقدیم النور، یامافی الظلام
3 مانده ام از جرم هستی شرمسار جرم ما را محو کن پروانه وار
4 چون تن پروانه یک بارم بسوز تاب جان دادن ندارم تا بروز
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 تو ساقی جان بخشی و عالم همه جامست وز باده نوشین تو عالم همه جامست
2 از جام تو یک جرعه بما ده، که زمین را گر زانکه نصیبست، هم از کأس کرامست
1 ای خواجه، درین کوی چه عیشست و چه بودست؟ بخت تو بلندست و زیانها همه سودست
2 ای خواجه، تو مستی و ندانم که چه مستی؟ مستی و ندانم که کلاهت که ربودست؟
1 هلاک عاشقان در انتظارست حیات صادقان با روی یارست
2 کسی کو نزد جانان تحفه جان برد هنوز از روی جانان شرمسارست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به