1 شمع چون پروانه را معدوم دید گفت باآتش که:ای نور الفرید
2 یا قتیل العاشقین،یا ذوالکرام یاقدیم النور، یامافی الظلام
3 مانده ام از جرم هستی شرمسار جرم ما را محو کن پروانه وار
4 چون تن پروانه یک بارم بسوز تاب جان دادن ندارم تا بروز
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 «اسمعوا منی، یا اولی الالباب »: همه لبند و دوست لب لباب
2 همه در وقت آشکار و نهان این حکایت کنند چنگ و رباب
1 در خاکدان دهر دلی شادمان کجاست؟ یک دل که ایمنست ز غم در جهان کجاست؟
2 در گیر و دار فتنه دوران بسوختیم داری خبر بگوی که: دارالامان کجاست؟
1 آن ماه شب افروز، که در پرده نهانست در پرده نهانست، ولی پرده درانست
2 روشن نتوان گفت که: سر چیست؟ که آن یار با نام و نشان آمد و بی نام و نشانست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به