1 شمع چون پروانه را معدوم دید گفت باآتش که:ای نور الفرید
2 یا قتیل العاشقین،یا ذوالکرام یاقدیم النور، یامافی الظلام
3 مانده ام از جرم هستی شرمسار جرم ما را محو کن پروانه وار
4 چون تن پروانه یک بارم بسوز تاب جان دادن ندارم تا بروز
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 چند پرسی ز کجایی و کجایی و کجا؟ از نهان خانه تجریدم و از دار فنا
2 تو جدل میکنی، اما چه کنی چون نکنی؟ گفت در حق تو حق: «اکثر شی ء جدلا»
1 گریبان میدرم هردم که: دامان درمکش از ما که ما مشتاق دیداریم و رند و عاشق و شیدا
2 به چشم مست میگونت بگو: ای ترک یغمایی که: آخر چیست مقصودت ز چندین غارت دلها؟
1 دستم بدست گیر، که دل توبه کارتست جان را نگاه دار، که جان یار غارتست
2 بر جان و بر دلم نظری کن ز روی لطف جان را هزار منت و ذل شرمسار تست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **