1 شمع است رخ خوب تو پروانه منم دل خویش غمان تست بیگانه منم
2 زنجیر سر زلف که بر گردن تست بر گردن بنده نه که دیوانه منم
1 ما مست ز بادهٔ الستیم هنوز وز عهده الست باز مستیم هنوز
2 در صومعه با سجاده و مصحف و ورد دردی کش و رند و می پرستیم هنوز
1 ز آن باده نخورده ام که هشیار شوم و آن مست نیم که باز بیدار شوم
2 یک جام تجلی جلال تو بسم تا از عدم و وجود بیزار شوم.
قال الله تعالی: «فاما من طغی و آثر الحیوه الدنیا فان الجحیم هی الماوی». ,
و قال تعالی. «لا یصلیها الا الا شقی الذی کذب و تولی». ,