-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 می شود دل چو گل از عیش پریشان چه کنم؟ غنچه سان گر نکشم سر به گریبان چه کنم؟
2 داده جمعیت دلهای اسیران بر باد نکنم شکوه از آن زلف پریشان چه کنم؟
3 دل به آن چشم فسون ساز که چشمش مرساد من گرفتم ندهم، با صف مژگان چه کنم؟
4 طعنه بر بی دل و دینان مزن ای زاهد شهر دل و دین می برد آن نرگس فتان چه کنم؟
5 سر و سامان بود ارزانی ناقص خردان من که دیوانهٔ عشقم سر و سامان چه کنم؟
6 چند گویی که به دل مهر بتان پنهان دار بوی یوسف رود از مصر به کنعان چه کنم؟
7 من نه آنم که به دنبال دل از جا بروم می کشد سوی خود آن سرو خرامان چه کنم؟
8 می زنم خویش به آن شعلهٔ بی باک حزین بیش ازین نیست مرا طاقت هجران چه کنم؟