شتربانا مبند امروز محمل از جامی غزل 563

شتربانا مبند امروز محمل

1 شتربانا مبند امروز محمل مرا باری چنین مپسند بر دل

2 نمی شاید کنون بار سفر بست که شد راه از سرشک عاشقان گل

3 نه پای رفتن و نه رای بودن مبادا کار کس زین گونه مشکل

4 حبیبی راحل والقلب هایم و روحی ذاهب والدمع سایل

5 تن از همراهی او ماند محروم ولی جان می رود منزل به منزل

6 الا ای باد شبگیری گذر کن علی تلک المنازل والمراحل

7 بگو با دلبر محمل نشینم که ای نوشین لب شیرین شمایل

8 ز رنج ره مبادت هیچ آسیب به کامت هر چه خواهی باد حاصل

9 سحرگه چون شود عزم رحیلت مباش از ناله شبگیر غافل

10 بیا کز درد و غم هستم فتاده به خاک و خون چو مرغ نیم بسمل

11 تو می نوشی به طرف دشت و جامی به کنج محنت و غم زهر قاتل

عکس نوشته
کامنت
comment