- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آمد لب تو باز بصد نازه در سخن شیرین حکایتیست که گوید شکر سخن
2 حاجت بگفت نیست ترا چشم و غمزه هست گر میکنی بمردم صاحب نظر سخن
3 دیوار گوش دارد و اغیار نیز چشم ما چون کنیم با نوز بیرون در سخن
4 با گیسویت شبی که به پایان برم حدیث خواهم گرفت با سر زلفت ز سر سخن
5 از ماجرای اشک منت هم شدی وقوف گه گه اگر بگوش تو کردی گهر سخن
6 عاشق رخ تو دید و سخن بسته شد برو چون شد تمام کشته نگوید دگر سخن
7 وصف رخت کمال چو آورد در میان گفت از همه نکوتر و باریکتره سخن