آمد لب تو باز بصد نازه در از کمال خجندی غزل 817

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

آمد لب تو باز بصد نازه در سخن

1 آمد لب تو باز بصد نازه در سخن شیرین حکایتیست که گوید شکر سخن

2 حاجت بگفت نیست ترا چشم و غمزه هست گر میکنی بمردم صاحب نظر سخن

3 دیوار گوش دارد و اغیار نیز چشم ما چون کنیم با نوز بیرون در سخن

4 با گیسویت شبی که به پایان برم حدیث خواهم گرفت با سر زلفت ز سر سخن

5 از ماجرای اشک منت هم شدی وقوف گه گه اگر بگوش تو کردی گهر سخن

6 عاشق رخ تو دید و سخن بسته شد برو چون شد تمام کشته نگوید دگر سخن

7 وصف رخت کمال چو آورد در میان گفت از همه نکوتر و باریکتره سخن

عکس نوشته
کامنت
comment