1 آمد به من خسته ز دلبر کاغذ از مسأله وفا محرر کاغذ
2 گریان ماندم چو دیده را بر کاغذ چون اشک روان فرو شدم در کاغذ
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 گدای کوی خرابات تاجدارانند خرابات جام می عشق هوشیارانند
2 قرارگاه دل آن طره را چسان سازم در آن سلاسل مشکین چو بیقرارانند
1 نقد جان در میکده آرند قوت جان برند جانفشان آنجا قدم نه کانچه آرند آن برند
2 چون روم در میکده با خرقه زهد و ورع دیگرم زانجا بصد دیوانگی عریان برند
1 رموز العشق کانت مشکلا بالکاس حللها که آن یاقوت محلولت نماید حل مشکلها
2 سوی دیر مغان بخرام تا بینی دوصد محفل سراسر ز آفتاب می فروزان شمع محفلها
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به