1 آمد ز خرابات بتم مست و خراب بر گرد گل از کلاله صد حلقه و تاب
2 یک پاره جگر گرفته در دست خضاب در دست دگر ز خون عشاق شراب
1 مرا ز جور تو ای روزگار سفله نواز بسیست غصه چگویم که قصه ایست دراز
2 بناز میگذرانند عمر بیهنران هنروران ز تو افتاده اند در تک و تاز
1 منت خدایرا که بتوفیق کردگار نامی که جست یافت جهانگیر نامدار
2 نوئین عهد خسرو خسرو نشان حسین آنکس که روزگار بدو دارد افتخار