1 آمد شب و بازگشتم اندر غم دوست هم با سر گریه ای که چشم را خواست
2 خون دلم از هر مژه کز پلک فروست سیخی است که پاره ای جگر بر سر اوست
قالالله تعالی: «وهو الذی یبدو الخلق ثم یعیده» ,
و قال النبی صلیالله علیه وسلم: «یموت الناس علی ما عاش فیه و یحشر الناس علی مامات علیه» ,
1 عشاق تو از الست مست آمده اند سر مست ز بادهٔ الست آمده اند
2 می می نوشند و پند می ننیوشند کایشان ز الست می پرست آمده اند
1 این هفت سپهر در نوشتیم آخر وز دوزخ و فردوس گذشتیم آخر
2 هم شد فدی تویی تو مایی ما وی دوست تو ما و ما تو گشتیم آخر