آمد رمضان و در میخانه از آشفتهٔ شیرازی غزل 419

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

آمد رمضان و در میخانه ببستند

1 آمد رمضان و در میخانه ببستند پیمانه چو پیمان نکویان بشکستند

2 بی پرده سویکعبه بتم جلوه گر آمد سکان حرم شاید اگر بت به پرستند

3 درد دل خسته بکه گوئیم خدا را کاین نوش دهانان دل عاشق بخستند

4 شیخت بکمین است بکش پرده که دایم لبهات می آلوده و چشمان تو مستند

5 دامیست گره در گره این طره خوبان خرم دل آنان که از این دام بجستند

6 دیدند بهشتی رخ و خال تو چو زهاد هندو صفت از شوق بر آتش بنشستند

7 بستند در میکده شهر خدا را ایدست خدا باز کن آن در که ببستند

8 امکان چو حبابند و تو خود بحر محیطی یک موج بزن تا که نگویند که هستند

9 در رشته مهر علی آنانکه اسیرند آشفته صفت از همه آفاق برستند

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر