- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آمد برون ز خانه بصد ناز و عشوه یار حسن جمال خود بجهان کرد آشکار
2 معشوق چون بجلوه گری گشت داستان هر عاشقی بنقش دگر کرد بیقرار
3 چون پرده خیال ز چشم تو دور شد گردد عیان که هست جهان نقش آن نگار
4 سودای کفر و دین ز خیالم نمی رود تا دیده ام دمیده برویش خط غیار
5 تابنده شد ز پرده هر ذره آفتاب چون ظلمت منی و توئی رفت برکنار
6 سیر و سلوک حق کسی شد درین طریق کوبا خداست دایم و از خود کند فرار
7 اسرار کشف در خور هر گوش و فهم نیست دم درکش ای اسیری و سر را نگاه دار