- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آمد دل ضعیف من اندر پناه تو کرد او وطن به سایه زلف سیاه تو
2 هم در پناه زلف تو باد انتقام او یارب به سرّ سینه مردان راه تو
3 آخر نظر به حال من مستمند کن کز جان و دل منم به جهان نیکخواه تو
4 گر بر کنار مردم چشمم گذر کنی باشد در آب دیده ی مردم شناه تو
5 دل گفت با دو دیده تو رفتی به خون من بر خود نمی توان که ببندم گناه تو
6 ور نیست باورت که تو با من چه کرده ای باشد سرشک چهره ی زردم گواه تو
7 ای دل ز آه و ناله ی بی حاصلت چه سود در وی اثر نمی کند این سوز و آه تو