-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بخرند ناز معشوق بجان نیازمندان بمژه چو شمع گریان و بلب چو صبح خندان
2 نظری که وقف باشد بنگاه جادوی تو برود زره ازین پس بفسون چشم بندان
3 نکنی بعاشقی عیب گرش قدم بلغزد که بعقل استوار است قرار هوشمندان
4 تو چه شاهدی خدا را که دمی برقص آری همه زاهدان و مستان همه عابدان و رندان
5 بسیاه چال هجران همه شب بود زلیخا نه که یوسف است تنها بمیان و بند و زندان
6 چو تو دلپسند آئی چه غم از جفای دشمن که بجان و دل پسندیم ستم زناپسندان
7 اگر از حدیث مجنون سخنی کند محدث بگزند دست حیرت همه عاقلان بدندان
8 بلباس زرق آشفته مرو ببزم مستان که تو گرگی و نشائی بلباس گوسفندان
9 تو مگر بجد درآئی به پناه آل طه که همه جهان بگریند و توئی بذوق خندان