1 بوطیب آنکه سرد و جفا گفت مر مرا بگذاشتم که مرد سفیهست و عقربی است
2 ور زانکه از سفه به همه عمر در جهان دشنام من دهد چه کنم گرچه مصعبی است
3 از حرمت علیکم او تا به قد سلف هرچ از تبار اوست پلیدست و روسبی است
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 مکن ای دل که عشق کار تو نیست بار خود را ببر که بار تو نیست
2 مردی از عشق و در غم دگری گرچه این هم به اختیار تو نیست
1 جرم رهی دوستی روی تست آفت سودای دلش موی تست
2 دل نفس از عشق تو تنها نزد در همه دلها هوس روی تست
1 در همه عالم وفاداری کجاست غم به خروارست غمخواری کجاست
2 درد دل چندان که گنجد در ضمیر حاصلست از عشق دلداری کجاست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **