1 پروانه و شمع و گل شبی آشفتند در طرف چمن
2 وز جور و جفای دهر با هم گفتند بسیار سخن
3 شد صبح، نه پروانه به جا بود و نه شمع ناگاه صبا
4 برگل بوزید و هر دو با هم رفتند من ماندم و من
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 ز رنج دستم گر آسمان نزار آورد به دسترنجم صد گنج درکنار آورد
2 من آن ضعیفم کز رنج، گنجم آمده بار بسا ضعیفا کز رنج گنج بار آورد
1 به سر بنهاد احمدشاه دیهیم کیانی را ببین با تاج کیکاوس، کیکاوس ثانی را
2 الا ای کاوه خنجرکش، سوی ضحاک لشکرکش فریدون است هان برکش ، درفش کاویانی را
1 قیصر گرفت خطهٔ ورشو را درهم شکست حشمت اسلو را
2 جیش تزار را یرشش بگسیخت چون داس باغبان علف خو را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **