- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن سالها بگذشت و دارد دل هوای درد دن
2 بر سر خاکم پس از صد سال اگر نامت برند آتش آهم بسوزاند همه گور و کفن
3 ای که می پرسی: نشان عاشقان راه چیست؟ ساختن در سوختن، با سوختن در ساختن
4 گر همی خواهی که ره را طی کنی از خود ببر زانکه در این راه نشاید شد بوصف ما و من
5 گر تو مجنونی نشان عاشقان را باز دان : درد لیلی را میان جان شیرین یافتن
6 نیک مشتاقم، بیا، ساقی، مرا جامی بده مطرب جان، در حسینی یک زمان راهی بزن
7 عاشقان در رقص عرفان جمله جان می پرورند ای فقیه، آخر تو هم جان پرور اینجا، جان مکن
8 آشکار او نهان محبوب جان و دل شود هر که سودای تو دارد در خفا و در علن
9 مصلحت بود این که قاسم بهر تحصیل کمال ناگهان از چاه جان افتاد اندر چاه تن