مگر سنگین دل است و جان ندارد از همام تبریزی غزل 53

همام تبریزی

آثار همام تبریزی

همام تبریزی

مگر سنگین دل است و جان ندارد

1 مگر سنگین دل است و جان ندارد هر آن کس کاو چو تو جانان ندارد

2 مبادا زنده در عالم دلی کاو به زلف کافرت ایمان ندارد

3 مسلمانان مرا دردی‌ست در دل که جز دیدار او درمان ندارد

4 گل ارچه شاهد و رعناست لیکن به پیش روی خوبت آن ندارد

5 چه نسبت می‌کنم گل را به رویت که گل جز هفته‌ای دوران ندارد

6 گلستان و گلت در پای میراد که تو جان داری و گل جان ندارد

7 برو ای باد و با زلفش بگو تا مرا زین بیش سرگردان ندارد

8 همام خسته را چندین مرنجان گنه دل کرد وی تاوان ندارد

عکس نوشته
کامنت
comment