گهی بوسم به مستی پای خم گه دست پیمانه از جامی غزل 868

گهی بوسم به مستی پای خم گه دست پیمانه

1 گهی بوسم به مستی پای خم گه دست پیمانه کنم دریوزه فیض از بزرگ و خرد میخانه

2 به کوی زهدم ای ناصح مخوان از مجلس مستان به کف یک دانه نقلم بهتر از تسبیح صد دانه

3 ز گفت و گوی عشق ما برفت از یاد دوران را مقالات گل و بلبل حدیث شمع و پروانه

4 چه سازم با تو تازه آشنایی های دیرین را چو دارد قدر بیش از آشنا پیش تو بیگانه

5 چو تو سنگم زنی من ناسزا گویم رقیبان را نجوید جز پی دشنام طفل آزار دیوانه

6 چو آراید تو را مشاطه در هر حلقه زلفت هزاران رشته جان بگسلد ز آمد شد شانه

7 چه باشد کار مردان عشق پس مردانه جان دادن گرفتی کار مردان پیش جامی باش مردانه

عکس نوشته
کامنت
comment