- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای آتش سودای توأم سوخته چون عود کس را نه بر آید ز تمنای تو مقصود
2 خوبان جهان جمله گدایند و تو سلطان شاهانه زمان جمله ایازند و تو محمود
3 گفتم که به کامی رسم از وصل تو لیکن بسیار تمناست که در خاک بفرسود
4 جانم ز غمت عاقبت کار برآمد والمنة لله که تمنای من آن بود
5 آنگاه میاد ای مه خوبان که برآرد شمع رخت از جان من سوخته دل دود
6 گاهی به نوا زلف توام ساخته چون چنگ گاهی به جفا هجر توأم سوخته چون عود
7 چون دولت دیدار تو مقصود کمال است نی نقصان نکند گر شود از وصل تو خوشنود