چرخ کبود هرشب و رخشان ستاره‌ها از جامی غزل 10

چرخ کبود هرشب و رخشان ستاره‌ها

1 چرخ کبود هرشب و رخشان ستاره‌ها دودی‌ست زآتش من و در وی شراره‌ها

2 لاغر تنم ز گریه پر از قطره‌های خون باریک رشته‌ای‌ست در او لعل پاره‌ها

3 یکچند در نظاره رویت گذشت و نیست جز آب دیده حاصل من زان نظاره‌ها

4 در باغ لطف چون خط و رخسار تو که دید یک گل که مشک تر دمدش بر کناره‌ها

5 بیچاره‌ای‌ست لایق وصلت که در فراق دست هوس گسست ز دامان چاره‌ها

6 مستی به مهد ناز چه دانی که در غمت پهلو به خارهاست شبم پا به خاره‌ها

7 کرده‌ست جامی از گهر وصف لعل تو در گوش شاهدان سخن گوشواره‌ها

عکس نوشته
کامنت
comment