بوالهوس را راز عشق او از جویای تبریزی غزل 198

1 بوالهوس را راز عشق او نهفتن رسم نیست همچنان کز عاشق دل خسته گفتن رسم نیست

2 یک گل افشا کسی از باغ تمکینم نچید در ریاض راز دار است شکفتن رسم نیست

3 عاقبت چون غنچه های لاله رازم گل کند پیش ما داغ دل خونین نهفتن رسم نیست

4 دستبرد عم چو بیند انبساط از دل مجوی غنچه را در دامن گلچین شکتن رسم نیست

5 غنچه های لاله را هر صبحدم گوید نسیم با وجود نشئهٔ تریاک خفتن رسم نیست

6 این به طور آنغزل جویا که طالب گفته است از رخ فرش چمن گلبرگ رفتن رسم نیست