- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 غنچه در صحن چمن دل را نه آسان واکند این گره را قطرهٔ شبنم به دندان واکند
2 آفتاب من به نقد جان چو شد جولان فروش صبح را پیش از دو دم نگذاشت دکان واکند
3 بسکه می چسبند لبهایش ز شیرینی بهم در شکفتن چون زهم آن لعل خندان واکند
4 می تواند گوهر مقصود را در عقد داشت عقدهٔ تن را کسی کز رشتهٔ جان واکند
5 فتح ابواب است در بدن کلید موج می بر رخ احباب درهای گلستان واکند