1 ای برادر من ترا از زندگی دادم نشان خواب را مرگ سبک دان مرگ را خواب گران
1 من ای دانشوران در پیچ و تابم خرد را فهم این معنی محال است
2 چسان در مشت خاکی تن زند دل که دل دشت غزالان خیال است
1 زمانه باز برافروخت آتش نمرود که آشکار شود جوهر مسلمانی
2 بیا که پرده ز داغ جگر بر اندازیم که آفتاب جهانگیر شد ز عریانی
1 کرا جوئی چرا در پیچ و تابی که او پیداست تو زیر نقابی
2 تلاش او کنی جز خود نبینی تلاش خود کنی جز او نیابی
1 مثل آئینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران
2 آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز آشیانی که نهادی به نهال دگران