جامی

جامی

جامی
جامی

برفت یار و مرا در فراق خویش گذاشت از جامی غزل 123

غزل 123 ام از 3391 واسطة العقد - غزلیات

برفت یار و مرا در فراق خویش گذاشت

1 برفت یار و مرا در فراق خویش گذاشت درون فگار و جگرچاک و سینه ریش گذاشت

2 ندانم از غم هجرش پناه با که برم چو عشق او نه مرا آشنا نه خویش گذاشت

3 هزار قافله عاشق روانش از پس و پیش مرا ز موکب خاصان نه پس نه پیش گذاشت

4 ز بخت خود چه امیدم بود چنین که مرا به یار عربده کوش ستیزه کیش گذاشت

5 گذاشت بهر همه عاشقان بسی غم و درد ولی نصیب من بی نصیب بیش گذاشت

6 خوش آن طبیب که نیشش ز ریش دل چو کشید برای مرهم آن پاره ای ز نیش گذاشت

7 گرفت گریه جامی بر او چو آمو راه چو کرد عزم سمرقند ودر هریش گذاشت

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر برفت یار و مرا در فراق خویش گذاشت

شاعر شعر برفت یار و مرا در فراق خویش گذاشت چه کسی است ؟

شاعر شعر برفت یار و مرا در فراق خویش گذاشت جامی می باشد.

شعر برفت یار و مرا در فراق خویش گذاشت در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر برفت یار و مرا در فراق خویش گذاشت چیست ؟

قالب شعر برفت یار و مرا در فراق خویش گذاشت غزل است

مضمون اصلی شعر برفت یار و مرا در فراق خویش گذاشت چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
ویدیویی