ز سوز سینه، هر دم، چند پوشم از هلالی جغتایی غزل 22

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

ز سوز سینه، هر دم، چند پوشم داغ هجران را؟

1 ز سوز سینه، هر دم، چند پوشم داغ هجران را؟ دگر طاقت ندارم، چاک خواهم زد گریبان را

2 بزن یک خنجر و از درد جان کندن خلاصم کن چرا دشوار باید کرد بر من کار آسان را؟

3 نمی خواهم که خط بالای آن لب سایه اندازد که بی ظلمت صفای دیگرست آن آب حیوان را

4 بزلفت بسته شد دلهای مشتاقان، بحمدالله عجب جمعیتی روزی شد این جمع پریشان را!

5 کسی چون جان برد زین کافران سنگدل، یارب؟ که در یک لحظه میریزند خون صد مسلمان را

6 طبیبا، تا بکی بر زخم پیکانش نهی مرهم؟ برو، مگذار دیگر مرهم و بگذار پیکان را

7 هلالی، دل منه بر شیوه آن شوخ عاشق کش سخن بشنو و گرنه بر سر دل می کنی جان را

عکس نوشته
کامنت
comment