- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 توان دلیر به خورشید آسمان دیدن ولیک ماه رخش را نمیتوان دیدن
2 صدش رقیب و هزارش هراس چون دیدم به دل رسید بلا صد هزار زان دیدن
3 کند جنون مرا لحظه لحظه در طغیان رخ پریوش خود را زمان زمان دیدن
4 مرا ز هجر رخش خارها به دیده به است هزار بار ز گل های بوستان دیدن
5 به سوی ابروی اود بنگرم بگوشه چشم بدان مثال که در گوشه کمان دیدن
6 چنانکه نقطه موهوم دیدنست محال به نزد عقل چنان آمد آن دهان دیدن
7 خیال فوت مکن بهر دیدنش ایدل بروز دور به خورشید آسمان دیدن
8 ز عشق خود به غلط افکنم رقیبان را به چشم ازو ستده سوی این و آن دیدن
9 ز چشم خویش نهان ساز غیر او فانی که روی یار ز اغیار به نهان دیدن