1 بربود مرا پسته تو خواب از چشم وافشاند سرشک همچو عناب از چشم
2 ماننده شمعم از هوای رخ تو کز آتش دل میچکدم آب از چشم
1 فلک با ما سر یاری ندارد بجز میل دلا زاری ندارد
2 ز پهلوی من این گردون بیمهر جز آهنگ جگر خواری ندارد
1 این سعادت بین که باز اندر زمان آمد پدید وین کرامت بین که ناگه در جهان آمد پدید
2 شد فروزان از سپهر سروری ماه دگر وین جهان پیر را بخت جوان آمد پدید
1 زمستان و پیری و بیحاصلی بدینصورت ار کرد باید سفر
2 ببینم بچشم آنچه گوشم شنید که باشد سفر قطعه ئی از سقر
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به