1 بربود مرا پسته تو خواب از چشم وافشاند سرشک همچو عناب از چشم
2 ماننده شمعم از هوای رخ تو کز آتش دل میچکدم آب از چشم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 این سعادت بین که باز اهل خراسان یافتند وین کرامت بین که از تأیید یزدان یافتند
2 بودشان از آتش محنت جگرها تافته چون خضر در ظلمت غم آب حیوان یافتند
1 گاه آن آمد که بر کف ساقیان ساغر نهند رخت اندوه دل آزادگان بر در نهند
2 مجلس عشرت کنند از خرمی همچون بهشت واندر او ساغر بجای چشمه کوثر نهند
1 صبا بهر شکن از زلف او که تاب دهد شکست عنبر سارا و مشک ناب دهد
2 نگار من چو بعزم صبوح برخیزد زمانه چهره بمهر سپهر تاب دهد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به