- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 لاف رندی مزن ای زاهد پاکیزه خصال درد آن حال نداری به همین درة بنال
2 تو و مسئوری و سجاده و طاعت همه عمر ما و سی و نظربازی و رندی همه سال
3 ما نه آشفته نقشیم که در آب و گل است نظر پاک نباشد نگران بر خط و خال
4 هر کس از مائدة وصل نصیبی طلبید تا کرا بخت نشاند به سر خوان وصال
5 چشم حق دیده کجا بسته فردا باشد عاشق و وعده تأخیر رهی امر محال
6 طالب دوست کو دور شمارد خود را بی خبر تشنه همی میرد و در عین زلال
7 گرچه نقصان کمال از می و شاهد بازیست در مقامی که همه اوست چه نقصان چه کمال