- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بردی دل من به چشم و ابرو خون کرده ز دیده ایم در جو
2 بردیم جفا بسی ز دستت ای مونس جان به قول بدگو
3 کردیم وفا به هرچه گفتیم جز جور نکرد آن جفا جو
4 بی دوست نکرد دیده ی من ای جان جهان نظر بهر سو
5 من بنده باد صبحگاهم تا از سر زلف عنبرین بو
6 بویی به مشام ما رساند تا جان بدهم برای آن بو
7 بر رغم حسود کور دیده گفتم بکنیم روی در رو
8 نشیند و ز ما عنان بپیچید فریاد ز آن نگار بدخو