- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بزگوارا این خواجگی همه آنست که روی از پس پرده به خلق ننمایند
2 برون پرده ضعیفان و ناتوانان را به دست رنج سپارند و خود بیاسایند
3 حدیث خسته دلان را بگوش ره ندهند وگرچه خون جگرها زدیده پالایند
4 نه گاه راحت درمان دردمند کنند نه روز شادی بر غمگنان ببخشایند
5 ببین که چند برفتند تا تو آمده یی قیاس کن که پس از رفتن تو چند آیند
6 چو اینچنین بود اولیتر آنچنان باشد که آن کنند که شان خاص و عام بستایند
7 بدی چو آمد بدنام از آن بپرهیزند چو نام نیکو در نیکوی بیفزایند
8 چو روزگار بخواهد ربود ایشان را بنقد خود را از روزگار بربایند