- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بوستان گل فضل و گل بستان هنر سیف دین ای ز وجود تو هنرها موجود
2 بکر فکرت دل صاحبنظران برباید چون زکتم عدم آید سوی صحرای وجود
3 مهر رایت چو بر اقلیم هنر سایه فکند طالع اهل هنر شد متوجه بسعود
4 ذهن وقاد تو از سلک معانی گه نظم بسرانگشت بیان باز گشادست عقود
5 تا در اقلیم هنر نوبت شادیت زدند بنده گشت از دل و جان همچو ایازت محمود
6 گر زند تیر فلک با تو دم از شعر بلند خرد از بانگ دهل فرق کند نغمه عود
7 ور حسد میبرد از رای تو خورشید رواست بی هنر آنکه در آفاق کسش نیست حسود
8 پیش صاحبنظران بر سر بازار هنر گوهری کو نبود نظم تو باشد مردود
9 قطعه ئی نزد من آوردی و از غایت لطف روی بر خاک نهاد آبحیاتش بسجود
10 گر چه یک قافیه ذالست ولی گوهر خود سیف از آنقطعه غرا بهمه خلق نمود
11 التماس فرجی کرده و دستار زمن بخدائی که جز او نیست خرد را معبود
12 بحکیمی که درین خیمه نه پشت فلک قرص خورشید کماجش بود و صبح عمود
13 کز تو جان باز ندارم ز مروت لیکن چکنم نیست مرا دسترسی در خود جود