- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 برشکال ای بهار هندستان ای نجات از بلای تابستان
2 دادی از تیر مه بشارت ها باز رستیم از آن حرارت ها
3 هر سو از ابر لشکری داری در امارت مگر سری داری
4 بادهای تو تو میغ ها دارند میغ های تو تیغ ها دارند
5 رعدهای تو کوس هاکوبند چرخ گویی همی که بکشوبند
6 طبع و حال هوا دگر کردی دشت ها را همه شمر کردی
7 سبزه ها را طراوتی دادی عمرها را حلاوتی دادی
8 راغ را گل زمردین کردی باغ را شاخ بسدین کردی
9 ای شگفتی نکونگار گری رنگ طبعی نکو به کار بری
10 تو بدین حمله ای که افکندی بیخ خشکی ز خاک برکندی
11 تیر بگذشت ناگهان بر ما منهزم گشت لشکر گرما
12 تن ما زیر جامه های تنگ گشت تازه ز بادهای خنک
13 اینت راحت که رنج گرما نیست پس ازین جز امید سرما نیست
14 حبذا ابرهای پر نم تو حبذا سبزه های خرم تو
15 عیش و عشرت کنون توان کردن می شادی کنون توان خوردن
16 که ز گرمی خبر نگردد جان نشود همچو چوب خشک دهان
17 جام باده بجوشد اندر کف چون سر دیگ بر نیارد کف
18 گرچه دور اوفتد ز چشم ترم من به وهم اندرو همی نگرم