- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بوالهوس! با عشق خوبان این قدر امساک چیست گر ز جان نتوان گذشتن، می توان از دل گذشت
2 مگذر از مستی که در این وادی پرانقلاب آفت رهزن نبیند هر که او غافل گذشت
3 ناخنت از کار رفت و وانشد از زر گره زحمت بیهوده، ای منعم مکش سایل گذشت
4 عشقم از بس بسته راه جلوه ی او را سلیم عزم هرجا کرد آن بدخو، مرا از دل گذشت
5 سیر و دورم بر مراد از طالع ناساز نیست مرغ بسمل گر پر و بالی زند پرواز نیست
6 هرچه در دل پرتو اندازد، ظهوری می کند گر به معنی بنگری، آیینه صورت باز نیست
7 پنبه در گوش است ما را از حدیث انجمن نشنود حرف کسی را هر که او غماز نیست
8 برنمی آید ز دست هرکسی رسم کرم شیوه ی همت درین دوران، کم از اعجاز نیست
9 مطلب از بیش و کم دنیا اگر خرسندی است از سلیمان هیچ فرقی تا کبوترباز نیست
10 پیش گل نتوان حدیث روی او گفتن سلیم هر که گوشی پهن سازد، محرم این راز نیست