1 بوالفرج ای خواجهٔ آزاد مرد هجر وصال تو مرا خیره کرد
2 دید ز سختی تن و جان آنچه دید خورد ز تلخی دل و جان آنچه خورد
3 ای به بلندی سخن شاعران هرگز مانند تو نادیده مرد
4 روی توام از همه چیز آرزوست خسته همی جوید درمان درد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ماه صیام آمد این ملک به سلامت فرخ و فرخنده باد ماه صیامت
2 آمد ماه بزرگوار گرامی و آسود از تلخ باده زرین جامت
1 تا توانی مکش ز مردی دست که به سستی کسی ز مرگ نجست
2 ماهی ار شست نگسلد در آب بسته او را به خشکی آرد شست
1 ای خنجر بران تو روز وغا برهان تو برهان که دید اندر جهان جز خنجر بران تو
2 خورشید روشن تخت تو ماه فروزان تاج تو روی مجره فرش تو چرخ برین ایوان تو
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به