بی‌پرده برون میا از رضی‌الدین آرتیمانی غزل 41

رضی‌الدین آرتیمانی

آثار رضی‌الدین آرتیمانی

رضی‌الدین آرتیمانی

بی‌پرده برون میا که بسیار

1 بی‌پرده برون میا که بسیار دین و دل و دست رفته از کار

2 در حلقه تار و مار زلفت بس سبحه که شد بدل به زنار

3 در دور دو چشم شوخ و مستت بس گوشه نشین که شد قدح خوار

4 زنهار ز دست دوست گفتن زنهار دگر مگوی زنهٰار

5 شستیم دو دست خود ز ایمان بستیم میان خود به زنار

6 مطرب دستی به چنگ میزن ساقی پائی به رقص بَردار

7 برقع ز جمال خود برافکن تا سنگ آرد به عشقت اقرار

8 بر مار گذر کنی بگیرند پازهر بجای زهر از مار

9 یک عشوه و صد جهان دل و جان یک شعله و عالمی خس و خار

10 بخرام به مرده و بر انگیز از عظم رمیم جان طیٰار

11 ما جهد بسی بکار بردیم خود جهد نبرده است در کار

12 تا چند رضی ز بردباری شد از تو خدا ز خلق بیزار

13 بیچاره رضی که مست و حیران دیوانه فتاده بر درت زار

عکس نوشته
کامنت
comment