1 به گرد عارض تو گر دمیده یک دو سه موی مکن ز عشق من و حسن خویش قطع امید
2 که نگسلم ز تو پیوند مهر اگر به مثل خط تو زلف شود زلف ریش و ریش سفید
1 ای ز کرم چاره گر کارها مرهم راحت نه آزارها
2 روشنی دیده بینندگان پردگی پرده نشینندگان
1 از حسن آن بصری نافذ بصر نکته ای آرند عجب مختصر
2 کز دل غفلت زده گر دم فشاند آن نفس پاک که حجاج راند
1 ای ز وجود تو نمود همه جود تو سرمایه بود همه
2 مبدع نوی و کهن ما تویی هست کن و نیست کن ما تویی