1 دمد از چاکهای سینه شیون، تا نفس دارم که چون دل، بلبل شوریده حالی در قفس دارم
2 نشد آسودگی حالی، نصیب کاروان ما به هر وادی خروش دلخراشی، چون جرس دارم
3 عجب رسمی ست شهرستان دنیا را تماشا کن که تنها من همین هشیارم و از پی عسس دارم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 از فیض ریزش مژه، تر شد دماغ ما افتاد سایهٔ رگ ابری به باغ ما
2 خودکامیی ز تلخی دشنام داشتیم شیرین تبسّمی نمکی زد به داغ ما
1 ز عشق، شور جنون شد، یک از هزار مرا سواد سنبل خط، شد سیه بهار مرا
2 به وادیی زده عشق تو پنجه در خونم که شمع، دیدهٔ شیر است، بر مزار مرا
1 نی خامه دارد سر خوش نوایی کهن بلبل آهنگ دستان سرایی
2 بیا مطرب امشب، رَهِ تازه سرکن ملولیم از رندی و پارسایی
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به