1 خون در تن من که اصل نیروست نماند وان اصل که طبع و دیده را خوست نماند
2 بر من به جز از نام تو ای دوست نماند چون چنگ توام به جز رنگ و پوست نماند
1 ای خواجه دل تو شادمان باد جان تو همیشه در امان باد
2 این رای سفر که یش داری بر تو به خوشی چو بوستان باد
1 ای آن که فلک نصرت الهی بر کنیت و نامت نثار دارد
2 هر چیز که گیتی بدان بنازد از همت تو مستعار دارد
1 تا مرا بود بر ولایت دست بودم ایزد پرست و شاه پرست
2 امر شه را و حکم الله را نبدادم به هیچ وقت از دست