1 خون شد دل پاره پارهٔ ما مردیم و نکرد چٰارهٔ ما
2 دادیم به کفر زلفش ایمان شاید که شود کفارهٔ ما
3 بندیم ز شکوه لب و لیکن خون میچکد از نظارهٔ ما
4 بااینهمه غم، نمیشود آب آه از دل سنگ خارهٔ ما
5 بستیم رضی لب و توان یافت پیغام دل از نظارهٔ ما
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 تا گلگون اشک و چهره کاهی نشود دل مشرق انوار الهی نشود
2 سالک که ز سر خویش واقف گردد او عارف اسرار کماهی نشود
1 شوری نهچنان گرفت ما را کز دست توان گرفت ما را
2 ما هیچ گرفتهایم از او او هیچ از آن گرفت ما را
1 چون بادگری سر نکند راه عدم را داد است بگوئید عرب را و عجم را
2 بگرفته همه اهل جهان را غم راحت یا رب که نگیرند ز ما راحت غم را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **