نابینایی در شب تاریک چراغی در از جامی برستان 10

نابینایی در شب تاریک چراغی در دست و سبویی بر دوش در راهی می رفت. فضولی به وی رسید و گفت: ای نادان روز و شب پیش تو...

نابینایی در شب تاریک چراغی در دست و سبویی بر دوش در راهی می رفت. فضولی به وی رسید و گفت: ای نادان روز و شب پیش تو یکسان است و روشنی و تاریکی در چشم تو برابر، این چراغ را فایده چیست؟ ,

نابینا بخندید که این چراغ نه از بهر خود است، از برای چون تو کوردلان بی خرد است تا با من پهلو نزنند و سبوی مرا نشکنند. ,

3 حال نادان را ز نادان به نمی داند کسی گرچه در دانش فزون از بوعلی سینا بود

4 طعن نابینا زدی ای دم ز بینایی زده زانکه نابینا به کار خویشتن بینا بود

عکس نوشته
کامنت
comment