- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خوشا دلی که چو آیینه جلوگاه تو گردد ز سر گذشته و چون زلف، گرد ماه تو گردد
2 تو را ز گرمی آه دلم چه غم باشد که شعله همچو هوا بر سر گیاه تو گردد
3 بیاض گردن خورشید خم شود آن سو به هر طرف که سر کاکل سیاه تو گردد
4 ز پای افتد و آید به سر سرانجامش به سرکشی چو سری از خیال راه تو گردد
5 بر آستان تو کمتر ز نقش پا باشد هر آن سری که به سرگشتگی ز راه تو گردد
6 سلوک فقر سعیدا کن ان چنان که دگر زمین بساط شود آسمان کلاه تو گردد