خوشا آبِ انگور از حکیم نزاری قهستانی غزل 1109

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

خوشا آبِ انگور در آبگینه

1 خوشا آبِ انگور در آبگینه چو سیمابِ لرزان درونِ قنینه

2 حریفِ موافق ندیمِ موفق بت مهربان بی‌رقیب به کینه

3 من و جام می هر کسی را غذایی ضرورت بود نقل و می مرغ و چینه

4 من و لاپه‌ ای بر کف و کنج گلخن من و رقعه بر جامه بر کفش پینه

5 قبای مرصع کلاه مغرّق ازین‌ها نباشد مرا در خزینه

6 نباشد زرم لیک در خاک پنهان رقیبان بسیار دارم دفینه

7 دگر مردمان را متاعی و مالی مرا گنج حکمت بود در سفینه

8 به جز زرّ رخ‌ساره و اشکِ سیمین نه سیمینه باشد مرا نی زرینه

9 حریف موافق رقیبِ منافق چنان دوست دارم ولیکن چنین نه

10 الهی امید از تو دارد نزاری چو خواهی برون بردنش زین گلینه

11 ازو یک نفس بر امیدِ ترحم ز تو یک نظر در دمِ واپسینه

12 تو دانی و دانم که ضایع نمانم ازین گنج پوشیده در کنج سینه

13 محق حق گزاری کند مستحق را ولای تو در سینه دارم رهینه

عکس نوشته
کامنت
comment