- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سیاه چرده بتم را نمک ز حد بگذشت عتاب او چو جفای فلک ز حد بگذشت
2 لطافت لب و دندان و مستی چشمش چو می پرستی ما یک به یک ز حد بگذشت
3 به لابه گفت که از حد گذشت جور رقیب به طنز گفت که بی هیچ شک ز حد بگذشت
4 بنوش بادهٔ صافی ز دست دلبر خویش که بیوفائی چرخ و فلک ز حد بگذشت
5 عبید را دل سنگینش امتحان کردند عیار دوستیش بر محک ز حد بگذشت