تلخی کند به کام خضر آب زندگی از سعیدا غزل 568

تلخی کند به کام خضر آب زندگی

1 تلخی کند به کام خضر آب زندگی بیدار چون شود ز شکر خواب زندگی

2 از غفلت است این همه عمر دراز خضر بدتر ز خواب مرگ بود خواب زندگی

3 چون تیغ گرم در پی تحصیل آبروی من بارها گذشته ام از آب زندگی

4 شب های تار عمر به غفلت گذشته است فیضی مگر بریم ز مهتاب زندگی

5 آخر سرش ز کثرت خمیازه شد حباب آن کس که داشت خواهش دریاب زندگی

6 هر روز تار عمر نهد رو به کوتهی بیکار نیست دست رسن تاب زندگی

7 جان سخت تر ز خضر سعیدا کسی ندید آورده است تا به چه حد تاب زندگی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر