- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بسم الله الرحمن الرحیم هست صلای سر خوان کریم
2 بشنو ای گوش بر فسانه عشق از صریر قلم ترانه عشق
3 قلم اینک چو نی به لحن صریر قصه عشق می کند تقریر
4 عشق مفتاح مخزن جود است هر چه بینی به عشق موجود است
5 هیچ جنسی ز سافل و عالی نیست از عشق و حکم آن خالی
6 حق چو بر خویشتن تجلی کرد یافت خود را در آن تجلی فرد
7 دید ذاتی به وصف های کمال متصف در حریم عز و جلال
8 وصف های همیشه لازم ذات کسب کرده ز وی بقا و ثبات
9 هر چه دارد ز نام غیر نشان نیست دخلش در اتصاف به آن
10 چون وجوب وجود و قدس قدم بی نیازی ز عالم و آدم
11 آن که دارد ز علم و دانش کام نهد آن را کمال ذاتی نام
12 لیک در ضمن آن کمال دگر دید موقوف بر ظهور اثر
13 پیش اهل شعور و دانایی لقب آن کمال اسمایی
14 وان ظهور حق است در اطوار مختلف در خصایص و آثار
15 بس شهود تطورات ظهور کش به آنها بود شعور و حضور
16 وین ظهور و شهود را دانا می شمارد جلا و استجلا
17 آمدن در صور کمال جلاست دیدن آن کمال استجلاست
18 حق چو حسن کمال اسما دید آنچنانش نهفته نپسندید
19 خواست اظهار آن کمال کند عرض آن حسن و آن جمال کند
20 خواست تا در مجالی اعیان سر مستور او رسد به عیان
21 چون ز حق یافت انبعاث این خواست فتنه عشق و عاشقی برخاست
22 هست با نیست عشق در پیوست نیست زان عشق نقش هستی بست
23 نیست چون فیض نور هستی یافت روی همت به منبع آن تافت
24 سایه و آفتاب را با هم نسبت جذب عشق شد محکم