1 بزرگا سرورا از روی انعام ببخشش فرق کن نیک و بد شعر
2 چو ندهی کاغذ زر شاعرانرا بده آخر بهای کاغد شعر
1 دلبرم رسم خود چنین دارد که دل دوستان غمین دارد
2 از پی یک حدیث دامن گیر صد جواب اندر آستین دارد
1 تا نگارم رای رفتن می زند عشقش آتش در دل من می زند
2 هجر او خون دل من می خورد وصل او می بیند و تن می زند
1 گل رخت بباغ در فکندست وز چهره نقاب بر فکندست
2 بر راه صبا ز شکل غنچه صد صرّۀ پر ز زر فکندست